حدوداً پنجساله بودم که تصمیم گرفتیم به همراه خانوادهی بزرگترین عمهام که شامل عمه، شوهرعمه، دختری که یک سال از من کوچکتر و پسری که دو سال از من بزرگتر است میشود و نیز به همراه مادربزرگ پدریام به اطراف شهر (درواقع به سمت جاده تکاب) برویم و در کنار رودخانهای که از سرچشمههای زرینهرود بهحساب میآید اوقات خوشی را بگذرانیم البته بهتر است بگویم اوقات شوخی را بگذرانیم زیرا زندگی من گاهی شبیه یک سیرک است که یک صحنه از این سیرک شامل این سیزدهبدر هم میشود.
خلاصهی ماجرا، صبح راه افتادیم و بعد از رسیدن به محل موردنظر که یک سمتش رودخانهی گلآلودِ سیل آلود و طرف دیگرش، باغ بود، اتراق کرده و به طبیعتگردی بسیار پیچیده که شامل نشستن و خوردن بود پرداختیم. ...
کاربران گرامی می توانید فهرست و قسمت برگزیده کتاب مهمانی زندگی من به صورت رایگان دانلود فرمایید.
دانلود برگزیده کتاب